بزغاله من

در نظربازی ما بی‌خبران حیرانند
من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند
(*حافظ شیرازی*)

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

امشب

میخوای بری بدون من

خیسه چشای نیمه جون من

حرفام نمیشه باورت

چیکار کنم خدایاااااااا

راحت داری میری

که بشکنم عشقم

بذار نگات کنم یکم شاید

باهم بمونه دستای ما


به جون تو
دیگه نفس نمونده واسه ی من

نرو توهم دیگه دلم رو نشکن

دلم جلو چشات داره میمیره

نگام نکن

بذار دلم بمونه روی پاهاش

فقط یه ذره اخه مهربون باش

خدا ببین چه جوری داره میره

اره تو راست میگی که بد شدم

اروم میگی که جون به لب شدم

امشب بمون اگه بری چیزی درست نمیشه

ساده نمیشه بی خبری بری عشقم

بگو نمیشه بگذری از من

بگو کنارمی همیشه

ترو خدا ببین چه حالییم نگو که میری

دلم میخواد که دستامو بگیری

نرو بدون تو شکنجه میشم

پیشم بمون

دیگه چیزی نمیگم اخریشه

کسی واسه من شبیه تو نمیشه بمون

الهی من واست بمیرم
  • بزغاله من
  • ۱
  • ۰

غدیر خم

سال دهم هجرت است و پیامبر اکرم(ص) پس از ا نجام مناسک حج در حال بازگشته به مدینه است، کاروان‌ها در نزدیکی جحفه همان مکانی که مسیر کاروان‌ها از هم جدا می‌شود، ناگهان پیک حق از راه رسید و فرمان مهمی را برای پیامبر خاتم(ص) ابلاغ کرد و به نا گاه رسول اکرم دستور توقف کاروان‌ها در این مکان و در آن هوای گرم غدیرخم صادر کردند و همگان منتظر این بودند تا بشنوند چرا پیامبر(ص) دستور توقف را صادر کردند، هنگامی که جمعیت 120 هزار نفری جمع شدند و سکویی از جهاز شتران آماده شد، نبی اکرم(ص) شروع به ایراد خطبه مهم غدیر کردند که بند بند این خطبه دارای نکاتی متعالی است، به منظور آشنایی درباره محتوای خطبه غدیر با حجت‌الاسلام ابوالفضل جعفری‌پور مسئول پاسخگویی مرکز تخصصی نماز گفت‌وگو کردیم که مشروح آن در ادامه می‌آید:

  • بزغاله من
  • ۱
  • ۰

I...I...I

از در رفتم داخل
سرو وضع درستی نداشتم، انگار تازه از بنایی اومده بودم (:
دو نفر داخل بودن
یکیشون خوابیده بود

کارمو توی اتاق انجام دادم و برگشتم
موقعی که خواستم درو باز کنم
صدایی شنیدم : اگه *** *** همه چیزو بهت میگم.
یک ثانیه مکث کردم، برگشتم سمت صدا و بهش نزدیک شدم
صدا از همون کسی بود که انتظار داشتم
یه نگاه به نفر بعدی انداختم، انگار خوابش خیلی سنگین بود
با اینکه میدونستم دارم خواب میبینم ولی آرزو میکردم به این زودیا بیدار نشم
دقیقا نمیدونستم چی میخواد بگه
مقابلش وایسادم  تا حرفاشو بشنوم :
من .. من .. من ...

 چشمامو باز کردم
ساعت هشت و پنج دقیقه صبح

حالا یه نفر این خواب منو تعبیر کنه
تا ساعتای بی خوابی من تغییر کنه

  • بزغاله من
  • ۱
  • ۰

بدون شرح

باز هم غلط های املایی در ... !!!




اینجا شهرستان ابرکوه-استان یزد

عکس از بزغاله

  • بزغاله من
  • ۱
  • ۰

شیر آب

دو نمونه از شیر آب هایی که فقط توی ایران میشه یافت !! :



اینجا شیراز

عکس از بزغاله


اینجا اصفهان

عکس از بزغاله

  • بزغاله من
  • ۱
  • ۰

در دوران هخامنشیان سال کبیسه وجود نداشت همیشه اسفند ماه ۲۹ روز بوده،در تقویم آن زمان هر چهار سال یک روز ذخیره میشد و طی ۱۲۰سال یک ماه ذخیره داشتند که آن سال را بجای ۱۲ماه،۱۳ ماه اعلام میکردند،در ماه سیزدهم هیچکس کار نمیکرد همه با خرج حکومت جشن میگرفتند بنابراین مردم در حق هم دعا میکردند که ۱۲۰سال عمر کنند تا حداقل یک جشن یک ماهه را ببینند.!!!


(فلسفه ى ایشالله ۱۲۰ ساله شى) 

  • بزغاله من
  • ۱
  • ۰

برای مهر

هرچند خیلی وقته با رسیدن مهر نگران کیف و کتاب مدرسم نیستم



ولی هنوزم "مهر" برام معنی بهار رو داره



   بهار زندگیم   






!!  چه زود 24 سال گذشت  !!


  • بزغاله من
  • ۱
  • ۰

بمانیم که چه !!

سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه

زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه


درس این زندگی از بهر ندانستن ماست

این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه


خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز

دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه


آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز

بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه


دور سر هلهله و هاله شاهین اجل

ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه


کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند

هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه


بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن

هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه


ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست

کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه


گر رهایی است برای همه خواهید از غرق

ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه


ما که در خانه ایمان خدا ننشستیم

کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه


مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار

این قدر پای تعلل بکشانیم که چه


شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند

ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه


شعر از استاد شهریار-غزل شمارهٔ ۱۱۹

  • بزغاله من
  • ۱
  • ۰

  • بزغاله من
  • ۱
  • ۰

بزغاله من


عکس از بزغاله


وقتی از در رفتم داخل با این صحنه مواجه شدم

مدتی صبر کردم تا ببینم کی نگاهشون از هم برمیدارن

ولی انگار توی اون لحظه زمان براشون معنی نداشت.

چند دقیقه ای گذشت تا متوجه حضور من شدن !!

  • بزغاله من